در دهه ي هشتم قرن نوزدهم امر ساختمان در شيكاگو ناگهان رونق و رواج تازه گرفت و آسمان خراش هايي به ارتفاع دوازه، چهارده، شانزده و بيست و سه طبقه ساخته شدند كه بر خلاف آسمان خراش هاي ديگر آمريكا در شهر پراكنده نبودند. بلكه در مسافتي كوتاه از يكديگر قرار داشتند. هر يك از اين آسمان خراش ها شكل و نام خود را داشت و به صفاتي خاص ممتاز بود. اما عدم شباهت آنها جمع آشفته اي به وجود نمي آورد.
ساختمان ها در آمريكا معمولاٌ عمري كوتاه دارند بسياري از بهترين نمونه هاي آن ها تاكنون كوبيده شده اند و برخي ديگر به نظر مي رسد سرنوشتي جز نيستي ندارند.
مكتب معماري شيكاگو بيش از هميشه بين سالهاي 1883 و 1983 رشد يافت و قدرت گرفت. نقل مطالبي از دو نوشته ما را از وضعيت معماري شيكاگو از آغاز و انتهاي اين زمان مطلع مي دارد.
بعد از سال 1830 در هيچ زمان ديگري شهر شيكاگو به اندازه سال 1882 به خود چنين افزايش جمعيت و رواج تجارت و رونق كارهاي ساختماني را نديده است. بناها غول آسا وپر خرجند ... براي اجاره دفاتر تجارتي آن قدر متقاضي فراوان است كه هنوز اجازه ساختن يك بنا از شهرداري به دست نيامده براي آن مستاجزين بسيار پيدا شده اند. قبل از آن كه بنا به اتمام رسد تمام آن به اجاره رفته است. عمارات يكي بعد از ديگري ساخته مي شوند و سر به ابري دارند كه بر شهر سايه افكنده.
نوشته ديگر مربوط به سال 1893 اندكي قبل از بحران بزرگ شهر شيكاگو است. مكرر در شيكاگو اتفاق افتاده است كه روزنامه هاي صبح، آگهي اجاره ي بزرگترين بنا را در دفاتر كار منتشر كرده اند و روزنامه هاي عصر همان روز آگهي هاي ديگر براي احجاره بناهاي بهتر و بزرگتري انتشار داده اند.
در دهه ي هشتم قرن نوزدهم *»لوپ» ناحجيه مركزي و تجارتي شيكاگو تصوير كاملي از جرأت و جسارت معماران آمريكايي در حل مسائل معماري بود. تعداد ساختمان ها در خيابان هاي اين قسمت چندان بود كه تمام اين قسمت را چون برجي در ميان ناحيه ي بسيار وسيعي كه آن را در بر مي گرفت به ديده مي آورد. در زماني كه اين ساختمان هاي عظيم در شيكاگو بر پا مي گشتند؛ اين شهر مركز تجمع كالاهاي نواحي غرب و غرب ميانه ي آمريكا بود و نه مانند نيويورك صرفاً مركز عظيم دفاتر بورس. رشد سريع داد و ستد در شيكاگو و ورود و خروج كالاهاي بي شمار به اين شهر، توسعه ي ناگهاني ناحيه تجارتي آن – لوپ – را لازم آورد و براي اين توسعه ي ناگهاني لازم بود از امكانات جديد ساختماني استفاده شود. امكاناتي كه تا آن زمان فقط در ساختن پل ها و بناهاي صنعتي مورد استفاده قرار گرفته بود.
عمارات بزرگ براي شركت هاي تجارتي و بيمه ها نخستين بناهايي بودند كه در اين زمان در شيكاگو ساخته شدند. بزودي ساختمان هاي بزرگ ديگر براي مقاصدي ديگر بر پا گشتند. هتل هاي بزرگ براي مسافرين بسيار كه به اين شهر مي آمدند و يا بناهايي كه جوابگوي چند مقصود مختلف در يك جا بودند، في المثل بنائي موسوم به «اديتوريوم ادلر و سالون» كه براي دفاتر تجارتي، هتل و تاتر ساخته شد. در اين زمان حل مسئله ي آپارتمان هاي مسكوني نيز مسئله اي كه تاكنون حل كامل آن ميسر نگشته است – با مداومت و جرأت بسيار آغاز گشت.
ساختمان دفاتر كار، نقطه آغاز مكتب معماري شيكاگو:
اساس مكتب معماري شيكاگو به آسمان خراش هاي دفاتر كار يا به عبارت ديگر به مراكز اداري اين شهر – پيوسته است . در ساختن اين آسمان خراش ها مسائل مهندسي فراوان پيش مي آمد و مؤسس مكتب معماري شيكاگو «ويليام لوبارن جني» پيش از آن كه معمار باشد مهندس بود. تعليمات و تجربيات «جني» در مهندسي ساختمان كامل بود و در هنگ مهندسين سپاه «شرمن» با درجه ي سرواني خدمت كرده بود. وي در تعليم معماران جوان شيكاگو همان نقشي را ايفا كرد «پطر بهرنس» در تعليم معماران آلمان (در حدود 1910) و يا «اگوست پره» در تعليم معماران فرانسه. «جني» به معماران جوان مسائلي را آموخت كه در مدارس معماري راه حلي بر آنها متصور نبود.
آغاز توجه به اشكال خالص
معماران مكتب شيكاگو اساس ساختماني تازه اي در بناهاي خود بكار بردند: اسكلت آهني، كه در آن زمان صرفاً «ساختمان شيكاگو» ناميده مي شد.
«پي شناور» نيز كه مناسب با خاك سست شيكاگو است اختراع اين معماران بود. پنجره هايي بزرگ كه طول آن در جهت افقي قرار گيرد نيز براي نخستين بار توسط اين معماران بكار رفت و از همين رو «پنجره هاي شيكاگو» ناميده شد.
ساختمان هاي تجاري و اداري نيز زاده ي نيروي خلاقه ي اين معماران بود.
اهميت اين مكتب از نظر تاريخ معماري در اين است كه براي نخستين بار در قرن نوزدهم به جدايي بين فن ساختمان و معماري بين مهندس و معمار پايان داد، جدائي كه در تمام قرن هيجدهم ادامه داشت. شاگردان اين مكتب با دليري شگفت آوري كوشيدند از فرم هاي پيچيده ي دوران گذشته دوري جويند و فرم هائي «خالص» بيافرينند كه وحدت فن ساختمان و معماري را ميسر دارد.
نظريه ي معاصران مكتب معماري شيكاگو درباره ي آن:
معماران هشتمين دهه قرن نوزدهم اين مكتب از شجاعت خود كاملاً باخبر بودند. به سال 1890 «جان روت» سازنده ي آسمان خراش «منادناك» در خطابه ي خود درباره ي ساختمان هاي تجاري چنين گفت: «آراستن اين بناها ه تزيينات و ريزه كاري ها به پشيزي نمي ارزد.
بر عكس اين ساختمان ها بايد صرفاً با حجم و با تناسب خود مظهر اساسي نيروهاي عظيم و پايدار تمدن جديد باشند.
«يكي از نتايج روش هائي كه بدان ها اشاره كرده ايم اين خواهد بود كه طرح معماري براساس عوامل اساسي فن ساختمان استوار خواهد شود. اهميت ساختمان اين آسمان خراش ها چندان حياتي است كه رهائي فرم هاي ظاهري را ايجاب مي كند و خواست هاي تجارتي و ساختماني چنان مبرم است كه تمام اصول معماري در هر يك از اجزاء بنا بايد بر اين خواست ها استوار گردد. تنها با چنين شرايطي مي توان مصمم و با هدف هايي قطعي كار كرد، مي توان مظهر و نمودار حقيقي عصر بود، مي توان اميدوار بود كه معماري از مظاهر حقيقي هنر برخوردار گردد.»